Wednesday, August 8, 2012

بازی ذهن

ازبرای عشق راستین دل پرپر میزند
گاه بدین سو گاه بدان سو گوش را کر میزند
گاه نمیداند چه گوید گاه نمیداند چه کرد
گاه بدین سو گاه بدانسو راه از سر میزند
دل پریشان است و عقل هم پیروی عشق و نبرد
گاه به دنیا وصل کردد گاه به دل سر میزند
از چنین رفت و برگشت سخت پریشان گشته ام
که این دل دیوانه با خود سربر سر میزند
گاه با خود راست و راستین میرود راه درست
گاه همه راه را برای چرب و چربتر میزند
این چرا ثابت نباشد در ره عشق و یقین
گاه به شیطان گاه به ذهن و گاه به دفتر میزند
کاش تو راست بودی ای دل در ره نیک و حلال
که این شر ذهن عقل و دل را سر در سر میزند
این همه بازی ذهن است میبرد هرسو که خواست
ای دلا اینرا بدان که بر سرت پر میزند
راه عشق و راه راستین راه ذهن و تن نیست
این ترا اینسو و آنسو سر در تن میزند
رو جمیله خود نگاه دار از شر بازی ذهن
که این ترا اینجاه و آنجاه در بر در میزند

No comments:

Post a Comment