ازبرای عشق راستین دل پرپر میزند
گاه بدین سو گاه بدان سو گوش را کر میزند
گاه نمیداند چه گوید گاه نمیداند چه کرد
گاه بدین سو گاه بدانسو راه از سر میزند
دل پریشان است و عقل هم پیروی عشق و نبرد
گاه به دنیا وصل کردد گاه به دل سر میزند
از چنین رفت و برگشت سخت پریشان گشته ام
که این دل دیوانه با خود سربر سر میزند
گاه با خود راست و راستین میرود راه درست
گاه همه راه را برای چرب و چربتر میزند
این چرا ثابت نباشد در ره عشق و یقین
گاه به شیطان گاه به ذهن و گاه به دفتر میزند
کاش تو راست بودی ای دل در ره نیک و حلال
که این شر ذهن عقل و دل را سر در سر میزند
این همه بازی ذهن است میبرد هرسو که خواست
ای دلا اینرا بدان که بر سرت پر میزند
راه عشق و راه راستین راه ذهن و تن نیست
این ترا اینسو و آنسو سر در تن میزند
رو جمیله خود نگاه دار از شر بازی ذهن
که این ترا اینجاه و آنجاه در بر در میزند
Wednesday, August 8, 2012
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment