این شعر را همچو یک تحفه ناچیز برای مادران عزیز نوشته ام خدا کند قبول کنند
یاد مادر
چون ز ماه و در بگفتم مادرم آمد به یاد
آن نفس های نخستی همدمم آمد به یاد
چون ز درد این زمان در خود بپیچم همچو مار
درد سر سام آوری آ ن اول ام آمد به یاد
این نبود تنها غمش نه ماه رنجی دم به دم
لا لا گفتن های تا صبحی مادرم آمد به یاد
با گل و بوی بهاری چون به دیدم خویش را
آغوش پر لطف و مهر مادرم آمد به یاد
آن نفس های طراوت خیزاش از یادم نرفت
هر دم خوش چون زنم باز مادرم آمد به یاد
گر بپرسند عشق راستین عشق بی منت چه است
عشق راستین چون بپرسی مادرم آمد به یاد
رو جمیله تو غنیمت دان نگاه مادرات
که این نگاه عشق والاست روزنم آمد به یاد
No comments:
Post a Comment