Monday, September 24, 2012
Monday, September 17, 2012
Real love
روزی مجنون از سجاده شخصی عبور می کرد.
مرد نماز را شکست و گفت : مردک! در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت: عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!!!"
Saturday, September 15, 2012
Sunday, September 9, 2012
Wednesday, September 5, 2012
Sunday, September 2, 2012
Subscribe to:
Posts (Atom)