Wednesday, November 30, 2011
چند عکس در باره مارس
1976-1977, The Red Planet Clips
View series
- All
- 2011-2012
- 22008-20092006-20072005-20062004-2002003-20042002-202001-202000-2019991996-1991995-194-1995-1994199991-199218986-1983-191982-19831980-19811977-1971971968-1969
- Mariner 4 takes Mars photos Duration: 01:49
- Mariner 9 finds new features Duration: 03:03
- No stone left unturned Duration: 03:29
- Viking's instruments Duration: 01:35
- Asaph Hall discovers Phobos and Deimos Duration: 01:00
- Canals on Mars? Duration: 02:09
- First Mars map Duration: 00:26
- William Herschel observes Mars Duration: 00:45
Monday, November 28, 2011
from kazem kazemi
شعر «شمشیر و جغرافیا» که باری پیشنویس آن را در وبلاگ نهاده بودم، با استفاده از نظرهای دوستان و نیز نقدهایی که در جلسات شعر بر آن شد، در نهایت به شکل فعلی درآمد. سپاسگزار همه عزیزانی هستم که با نظرهایشان راهنمایم بودند.
بادی وزید و دشت سترون درست شد
طاقی شکست و سنگ فلاخن درست شد
شمشیر روی نقشهی جغرافیا دوید
اینسان برای ما و تو میهن درست شد
یعنی که از مصالح دیوار دیگران
یک خاکریز بین تو و من درست شد
بین تمام مردم دنیا گل و چمن
بین من و تو آتش و آهن درست شد
یک سو من ایستادم و گویی خدا شدم
یک سو تو ایستادی و دشمن درست شد
یک سو تو ایستادی و گویی خدا شدی
یک سو من ایستادم و دشمن درست شد
یک سو همه سپهبد و ارتشبد آمدند
یک سو همه دگرمن و تورَن درست شد(1)
آن طاقهای گنبدی لاجوردگون
این گونه شد که سنگ فلاخن درست شد
آن حوضهای کاشی گلدار باستان
چاهی به پیشگاه تهمتن درست شد
آن حلههای بافته از تار و پود جان
بندی که مینشست به گردن درست شد
آن لوحهای گچبری رو به آفتاب
سنگی به قبر مردم غزنین و فاریاب
سنگی به قبر مردم کدکن درست شد(2)
سازی بزن که دیر زمانی است نغمهها
در دستگاه ما و تو شیون درست شد
دستی بده که ـ گرچه به دنیا امید نیست ـ
شاید پلی برای رسیدن، درست شد
شاید که باز هم کسی از بلخ و بامیان
با کاروان حلّه بیاید به سیستان
وقت وصال یار دبستانی آمده است
بویی عجیب میرسد از جوی مولیان
سیمرغ سالخورده گشوده است بال و پر
«بر گِردِ او به هر سر شاخی پرندگان»(3)
ما شاخههای توأم سیبیم و دور نیست
باری دگر شکوفه بیاریم توأمان
با هم رها کنیم دو تا سیب سرخ را
در حوضهای کاشی گلدار باستان
بر نقشههای کهنه خطی تازه میکشیم
از کوچههای قونیه تا دشت خاوران
تیر و کمان به دست من و توست، هموطن
لفظ دری بیاور و بگذار در کمان
پینوشتها
1. دگرمن و تورَن از مناصب نظامی افغانستان است.
2. این بیت یک ساختار متفاوت دارد، یعنی دارای سه مصراع است. این ساختار را پیشتر در بیتی از یک غزل علیرضا بدیع دیدم و پسندیدم.
3. مصراع از نیمایوشیج است، از شعر «ققنوس».
Saturday, November 19, 2011
Friday, November 11, 2011
Tuesday, November 8, 2011
عید قربان به همه مبارک باشد
عید قربان است وطن قربان شوم نام ترا
آن یتمی بی کس و آن طفل بی شام ترا
او ندارد جوره کفش و لقمه نانی در بساط
آ ن نگاه پر ز معنی خنده در کام ترا
دست و پاه چرکین و رنگ رنگ از قضای روزگار
در به در بر لقمه نانی کار سر سام ترا
کی ترا کرد این چنین خوار و ذلیل با جور خود
تا چشد او هم روزی تلخی کام ترا
عید قربان آمده باز هم تو شادی بری آن
ای تو بخشندء مظلوم قلب آرامی ترا
کی کجا رنگ دارد این عید های غربت بری ما
از خدا خواست باز جمیله راه درمانی ترا